سفارش تبلیغ
صبا ویژن
پیامبر خدا صلی الله علیه و آله به من فرمان داد تا زبان سریانی را یاد بگیرم . [زیدبن ثابت]
زورخانه - منوچهر عطاءالهی
پیوندها

زمزمه ی باران

دلم گرفته، به آسمان خیره شده ام، باران می بارد و آن بالا انگار تو ایستاده ای که دلت شکسته تر از دل شکسته ی همه ی ماست.
هر قطره ی باران انگار پیامی است و زمزمه ای از دل شکسته ی تو. هر قطره اش نشانی از امید که بر شانه های صبورت سنگینی می کند.
قطره ای می گوید: فراموشم کرده اید، غیبتم طولانی شد، چرا دعا نمی کنید؟!
دیگری می گوید: غربتم به درازا کشید، چرا چشمه ی اشکتان، برای حاجاتتان جوشان است، اما به غربت من که می رسید می خشکد؟! بر امر غیبتم گریه کنید.
آن یکی می گوید: منتظر من چرا صبوری را از من نمی آموزی؟ چرا دیر کردنم که به واسطه ی گناهان تو است موجب بریدنت شده؟چرا وقتی همه جا با تو هستم تو با من نیستی؟ چرا به همراه خدا منتظرم نیستی؟ چرا گاهی هستی و گاهی نیستی؟!
قطره ی دیگری می گوید: چرا تنهایی ات را به رخم می کشی، من که از تو تنهاترم. نشان به آن نشان که آن روز کنار کعبه به خدا گفتم:«بارالها! آنچه به من وعده فرمودی امضا بفرما.» تو برای آمدنم دعا کن، وقتی بیایم نه تو تنهایی و نه من.
قطره ها همه از تو می گویند، اما من تاب شنیدن زمزمه ی همه ی آنها را ندارم. اما شانه های صبور تو همه ی این غمها را تاب آورده است. حالا دیگر دلم نگرفته، دلم شکسته و من با همان دل شکسته زیر همان قطره های باران دستهایم را رو به خدا می برم که: خدایا! تنهایی و دلتنگی و غربت و بی کسیم فدای تنهایی، غربت و دلتنگی فرزند فاطمه(ع). به وعده ای که به او داده ای عمل فرما و ظهورش را امضا نما.


کلمات کلیدی: آل یاسین


نوشته شده توسط منوچهرعطاءالهی 88/4/27:: 4:0 عصر     |     () نظر


www.b-a-h-a-r-2-0.sub.ir رفتن به بالای صفحه
سفارش تبلیغ
صبا ویژن